کارن عزیز ماکارن عزیز ما، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

عشق مامان و بابا

برای اولین بار دیدمت

1390/4/18 22:44
نویسنده : مریم
179 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز مامان

 

امروز وقت دکتر و وقت سونوگرافی دارم از صبح یه استرسی افتاده تو جونم که نگو میدونی چرا؟چونکه میخوام امروز برای اولین بار ببینمت

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

بابا حمید ساعت ۵:۴۵ اومد دنبالم و رفتیم مطب دکترحجری و خانم دکتر برام سونوگرافی نوشت.از اونجایی که منو بابایی شور و ذوق داشتیم تا زود تر ببینیمت دویدیم به سمت سونو گرافی اخه کوچه پایینی مطب دکتر بود وقتی رفتیم تو شوکه شدیم از بس که شلوغ بود منم از فرصت استفاده کردم و تا تونستم اب خوردم تا مثانم پر بشه تا اقا دکتر بتونه راحتتر ببینتت ساعت۷ نوبتمون شد وقتی رفتیم تو خوابیدم رو تخت و اقا دکتر شروع کرد به گشتن تا یه نخودچی تو صفحه مانیتور ظاهر شد منو بابایی تو صفحه مانیتور غرق شده بودیم که دیدیم یه صدای تالاپ و تلوپ میاد که اقا دکتر گفت اینم صدای ضربان قلب نینیتون...وای خدا ی من انگار یه اسب داشت تند تند میدوید ....الهی قربون اون قلبت بره مامان که ما رو اینجوری عاشق خودت کردی .....یه لحظه احساس کردم که میخوام از خوشحالی گریه کنم ولی جلوی خودمو گرفتم تا اشکام نیاد

اقای دکتر میگفت چه نی نی ارومی دارین .....اخه مامی من از هر کی که شنیدم گفتن که همش این ور اون ور میره جنین ولی تو یه گوشه اروم خوابیده بودی به اقای دکتر گفتم:دکتر نینیمون چند وقتشه؟ گفت:۷هفته

موقع اومدن از اتاق اقای دکتر با خنده اومدنت رو بهمون تبریک گفت و بهمون شکلات داد وقتی اومدیم از اتاق بیرون حدود یک ربعی نشستیم تا عکسات و جوابت حاضر بشه .....منو بابایی کلی دربارت صحبت کردیم بابایی میگفت دیدی چقدر کوچولو بود ضربان قلبش چقدر تند بود منم گفتم بابایی طبیعیه و اون میخندید.......تو جوابی که اقای دکتر بهمون داد نوشته شده بود:

رحم حاوی یک ساک و جنین زنده میباشد ضربان قلب منظم و (FHR:115bpm)و سن تقریبی ۷ هفته براساس GS:24mm-CRL:9mm مشاهده شد

بعد از سونوگرافی اومدیم مطب خانم دکتر اونجا هم نیم ساعتی نشستیم ولی با بابایی کلی خندیدیم اخه تو مطب همه خانوما بودن و بابایی از خجالت قرمز شده بود ولی چیزی نگذشت که کمکم اقایون هم اومدن بالا وقتی رفتیم داخل خانم دکتر جواب سونو رو دید و بهمون تبریک گفت بعد هم فشار و وزنم رو گرفت و گفت که همه چیز نرماله

خدا رو شکر تا الان هیچ اثاری از حالت تهوع ندارم.........قربونت برم که انقدر تو گلی ..و مامانو اذیت نمیکنی

از اونجا اومدیم خونه مامان پروانه تا خبر خوشحالی بدیم که از این به بعد یه نی نی خوشمل به جمعمون اضافه میشه......

مامانی هر چی عکستو میبینم سیر نمیشم یعنی یه موجود زنده داره تو من رشد میکنه......واي که چقدر مهر مادري قويه!و چقدر عاشقت شدم و چقدر روزشماري اومدنت رو مي کنم...

اینم اولین عکس از تو




اینم ضربان قلبت عزیزم

 

شنیدن صدایی که تا عمر داریم قشنگیش یادمون می مونه




 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)