کارن عزیز ماکارن عزیز ما، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

عشق مامان و بابا

تو رو خدا تعارف نکن

سلام عشقم-نفسم-زندگیم   بعد از چهل روز کنگر خوردن و لنگر انداختن خونه مامان پروانه و بابا ممد جمع و جور کردیم و اومدیم خونه خودمون                                   تو رو خدا تعارف نکن بفرمایین تو خونه خودتونه                                             ...
2 فروردين 1391

چهل روزگی کارن

 آقای کوچکِ بی نظیر ؛   ۴۰ روزه که با منی و من چه بی اندازه خوشبختم . ♥ . دوستت دارم ============================================================ خوب چهل روزگی شما مصادف شد با ۲۹/۱۲/۱۳۹۰.........و با مامان پروانه و بابا ممد بردیمت حموم به رسم سنت و با یه کاسه ای که چهل تا کلید بهش وصل بود غسلت دادیم.............مبارک باشه   عکس قبل حموم عکس بعد از حموم   ...
29 اسفند 1390

یک ماهگی کارن

ی ک ماهگی ات مبارک پسر زیبـــــــــای من ؛                                              چقدر این یک ماه زود گذشت   سلام عشق زندگیم کلی سرگرممون کردی...............حتی دیگه ثانیه ای هم وقت نداریم روزامونو در کنار تو میگذرونیم..............عاشقانه یک ماهه که لحظه به لحظه باهات نفس کشیدیم و زندگی کردیم ..............از خدا ممنونیم به خاطر تو................ بعد از ظهر با مامان پروانه رفتی...
19 اسفند 1390

بند نافتو قربون

امروز صبح ۲۷ بهمن بند ناف زشت و خشک شده شما بدون هیچ گونه دخالتی و از همه مهمتر بدون درد و خونریزی و گریه افتاد........ خدا رو شکر اخی راحت شدی عزیزم ...................همش باید زمان پمپرز کردن دقت میکردیم بیرون باشه -کج نشه -راست نشه-گیر نکنه به این ور و اونور ...
18 اسفند 1390

تست شنوایی سنجی

سلام عسلم -شیرینم-نباتم   ۱/۱۲/۱۳۹۰ امروز صبح با بابا حمید رفتیم بیمارستان صارم اول رفتیم برای تست شنوایی سنجی ...... خانم دکتر مهربون یه بیلبیلکی رو گذاشت تو گوشت و یک سری فرکانس رو فرستاد داخل اون گوشای کوچولوت..................شما هم خواب...........خدا رو شکر که هر دو گوشت سالم بودن بعد رفتیم ازمایشگاه برای ازمایش زردی..........خانم دکتر بغلت کرد و بردت تو اتاق بعد از چند دقیقه صدای گریت اومد اخ که انگار قلبم رو از جا کندن...........ناخوداگاه اشکام اومدن ...........حمید هم وقتی دید دارم گریه میکنم شروع کرد به دلداری دادنم که الان میاد بیرون ساکته گریه نکن............ولی کو گوش شنوا.............وقتی اومدی بیرون ساکت شده بودی...
16 اسفند 1390

هویت دار شدن پسرم

من و بابایی بعد از شش ماه تحقیق و سرچ تو اینترنت بین چند تا اسم(تیام-کارن-سانیار-آوید)اسم کارن رو انتخاب کردیم   کارن به معنی: یک نام اصیل ایرانی است به معنی سپهسالار همدم و یار نام سردار قشون مهرداد شاهزاده ٔ اشکانی که با اشک بیستم (گودرز) جنگید و لشکر طرف مقابل را شکست داده نام پهلوانی ایرانی است نام یکی از خاندانهای بزرگ عهد اشکانیان است که در زمان ساسانیان نیز دارای اهمیت بوده و افراد بزرگ این خاندان به همین اسم شهرت یافته اند بندکننده چیزی را به چیزی . پیوسته کننده   و در تاریخ ۲۹/۱۱/۱۳۹۰ شناسنامه کارن صادر شد ............   شد عضو رسمی این دنیا............. ...
16 اسفند 1390

زردی گرفتن کارن

سلام عزیز مامان   بعد از سه روز که اومدیم خونه شما با بابا حمید و بابا ممد رفتین بهداشت تا تست غربالگری بدی.........بعد هم رفتین بیمارستان تا دکتر ببینه که زردی گرفتی یا نه که از بد روزگار شما زردی داشتی اونم چند ۱۴............ الهی برای اون دست کوچولوت بمیرم که ازش خون گرفته بودن.......... اقای دکتر هم به بابایی گفته بود که چون پسر ارومی داری همون بهتر که خونه نگهش داری و بیمارستان بستریش نکنین............برای همین ما هم دستگاه رو اوردیم خونه و شما رو تا سه روز اون تو نگه داشتیم ........... خیلی صحنه بدی بود باید لختت میکردیم و چشمات رو هم میبستیم ..............هر کی میدیدت کلی ناراحت میشد برات..........ولی خوب چاره ای نیست د...
15 اسفند 1390

واقعا مادر شدم

نمیدونم از کجای مادر شدن بگم   از ترس لحظه های اخر از لحظه های خوشحالی اخر از نگرانی و استرس سالم بودنش از لحظه دیدن فرزندی که نه ماه انتظارش رو کشیدی ازهیجان وقتی که میارنش و صورت کوچولوشو میچسبونن به صورتت از اولین اغوش گرفتن بچه ای که به تو احتیاج داره ازغریبی این لحظه ها از..................................   ولی فقط احساسیه که باید مادر بشی تا بفهمی مادر بودن یعنی چی
14 اسفند 1390