کارن عزیز ماکارن عزیز ما، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

عشق مامان و بابا

قبل و بعد اتاق پسملی

سلام عزیز دل مامان ....خوبی گلم     امروز اقای نصاب اومد و تخت و کمدت رو وصل کرد..................هوراااااااااااااااااااااااااا و اتاق کوچولوت شکل گرفت و کلی خوششششمل شد .......هر چی میشینم تو اتاقت سیر نمیشم.......شب هم با دایی امیر وسایل نانازت رو چیندیم اونم با کلی ذوق و شوق...............   دیگه کم کم همه چی داره برای اومدنت اماده میشه و بی صبرانه منتظر اومدنت هستیم   اینم عکس قبل و بعد اتاق کوچولوت ...
24 آذر 1390

اتفاقات در هفته29

هفته۲۹بارداری(کودک شما چگونه تغییر می کند؟)   اكنون وزن كودك شما حدود 1100 گرم و اندازه او كمي بيشتر از 38 سانتي متر است. ماهيچه ها و ريه او به رشد خود ادامه مي دهند و سر او بزرگتر مي شود تا با مغز در حال رشد او (كه در حال ساختن ميلياردها سلول عصبي است) هماهنگ شود. با اين سرعت بالاي رشد نبايد تعجب كرد كه نيازهاي غذايي كودك شما در اين سه ماهه به حداكثر مقدار خود مي رسند. براي اينكه نيازهاي غذايي خود و كودكتان را به خوبي تامين كنيد، به مقادير زيادي پروتئين، ويتامين C، اسيد فوليك، آهن و كلسيم نياز داريد. اسكلت كودك شما در حال محكم شدن است و به همين دليل بدن او هر روز حدود به 200 ميلي گرم كلسيم نياز دارد.     ...
19 آذر 1390

هفتمین ویزیت دکتر

سلام پسمل مامان .......خوشگل مامان     امروز با مامان پروانه رفتیم دکتر ......خانم دکتر فشار و وزنم رو گرفت و طبق معمول فشارم ۱۳ بود و وزنم ۷۲.۵ شده.........بعد هم خانم دکتر شما رو معاینه کرد و گفت احتمالا یک کیلو شدی شاید هم بیشتر.........قربونت برم که بزرگ شدی..........بعد هم خانم دکتر صدای قلبت رو اکو کرد ولی انقدر شیطونی کردی و ضزبه زدی که صدای قلبت رو خیلی ضعیف شنیدیم...........ازمایش قند رو هم نشون دادم و خدا رو شکر که قند ندارم ...................بعد هم رفتیم بوستان و گشتیم و ذرت مکزیکی خوردیم اخه مامان وقتی ذرت مکزیکی میبینه دست و پاهاش شل میشه ...............بعد هم دایی امیر اومد دنبالمون و اومدیم خونه.....شب هم طبق ...
16 آذر 1390

اتفاقات در هفته28

هفته۲۸بارداری(کودک شما چگونه تغییر می کند؟)   در اين هفته كودك شما 910 گرم وزن و 37.6 سانتي متر طول دارد. او مي تواند چشمان خود را (كه اكنون مژه دارند) باز كند و سر خود را به سمت هر نور ممتد و شديدي كه از بيرون رحم بتابد برگرداند. لايه هاي چربي بدن او در حال شكل گيري هستند و او براي زندگي در خارج از رحم آماده مي شود .سه ماهه سوم حاملگي از اين هفته آغاز مي شود و تا هفته چهلم ادامه مي يابد.   ...
12 آذر 1390

اولین سکسکه های پسملی

وای مامانی قربونت برم که امشب یه چیز جالب ازت دیدم .....دلمو اب کردی اخه   شب با بابایی نشسته بودیم ساعت ۱۱:۳۰بود که یهو پسملی شروع کرد به سکسه کردن ............دقیقا ۷ بار شکم مامان بالا و پایین پرید    
8 آذر 1390

مهمترین خرید پسملی

 سلام پسرم .......قند عسلمممممممممممممممم امروز با مامان پروانه و بابا ممد اول رفتیم ازمایشگاه تا جواب ازمایش قندم رو بگیرم ......خانم دکتر گفت که خوبه و نرماله .....اخه ۱۳۱ بود قندم ..............اخیش خیالم راحت شددددددددددددددد بعد رفتیم یافت اباد تا تخت و کمدت رو برات انتخاب کنیم بعد از کلی گشتن تو پاساژها و دیدن کلی مدل تخت و کمد به این نتیجه رسیدیم که مارک ارژن مدل پانی رو برات بخریم وای خدای من تصور میکنم که پسرم میخواد این تو بخوابه کلی ذوق میکنم شما هم که سنگ تموم گذاشتین اون شب انقدر که تکون خوردی و با تکون خوردنت تایید میکردی که دوسش داری الهی فدات بشم شیطون خودممممممممممممممممم اینم تخت و کمد خوشملت ...
7 آذر 1390

یه روز پر از شیرینی

سلام جوجو طلا   دیروز ۰۵/۰۹/۱۳۹۰ صبح با بابایی رفتیم ازمایشگاه تا من ازمایش قندخون بدم .........دکتر ازم کلی خون گرفت و قرار شد تا عصری جواب قند خونمو بده.............تا فردا برم و دوباره ازم خون بگیره و ببینیم قند داریم یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ عصری زنگ زدم به حمید و گفت که قندم ۹۲ بوده .............خوب خدا رو شکر که نرمال بود چون داشتم از استرس میمردمممممممممممممم امروز صبح دوباره با حمید رفتم ازمایشگاه و یه بطری که نصفش از یه پودر شیرین که بهش میگن گلوکز پر شده بود بهم دادن تا میل کنم............و یک ساعت بعدش برم تا دوباره خون بدم............منم خوردم وای حالم بد شده بود که نگو شما هم که شیرینی دیده بودین داشتی حسابی ورجه ورجه ...
6 آذر 1390

سرگرمی

سلام عشق مامان .....پسر قشنگممممممممممم   مامان حسابی با وجود شما سرگرم شده صبح با لگد هایی که نثار مامان میکنی از خواب بیدار میشم ولی تا میگم پسر گلم مامان خوابش میاد اروم میشی و دوتایی دوباره میگیریم میخوابیم صبح که بابایی میخواد بره سر کار اول کلی با شما صحبت میکنه و شما هم به حرفاش عکس العمل نشون میدی و کلی ورجه وورجه میکنی و دوتایی باهم بابایی رو بدرقه میکنیم الان که دارم اینا رو مینویسم همچنان در شکم مامان در حال شیطونی هستی اخ که لذت میبرم از این شیطونیات کلی کیف میکنم
6 آذر 1390

اتفاقات در هفته27

هفته۲۷بارداری(کودک شما چگونه تغییر می کند؟)   كودك شما دارد همه رحم شما را پر مي كند! در اين هفته او حدود 900 گرم وزن دارد و طول بدن او نيز 36.5 سانتي متر است. او اكنون مي تواند چشمان خود را باز و بسته كند و در زمانهاي مشخصي مي خوابد و بيدار مي شود. او مي تواند انگشتهايش را نيز بمكد. هرچند ريه هاي او هنوز كاملا رشد نكرده است، اما در صورتي كه در اين زمان بطور اتفاقي نارس به دنيا بيايد، با كمك دستگاه ريه او قادر خواهد بود تنفس را انجام دهد. به حركتهاي ريتميك و منظم كودك خود دقت كنيد زيرا نشانه سكسكه هايي هستند كه از اين به بعد ممكن است به طور معمول رخ دهند. معمولا هر بار سكسكه كودك تنها چند لحظه طول خواهد كشيد و در نتيجه براي او آزارد...
5 آذر 1390

نزدیک نزدیک بدون ذره ای فاصله

الان که فرزندم را در بطن خود میپرورانم هر لحظه با من است حتی ثانیه ای از هم جدا نیستیم   در خواب......در بیداری.......در شادی........در غم......... میلیمتری هم از من دور نمیشود ار نفس من تنفس میکند،از غذای من تغذیه میکند،با من میخندد و با من گریه میکند،روزها میگذرد و من همچنان در انتظار امدنت........دیگر این روزها و نزدیکی ها نه برای فرزندم و نه برای من تکرار نخواهد شد....... در اینده ای نزدیک از بطنم به اغوشم میایی و من تو را میپرورانم تا درست زندگی کنی ......عشق بورزی.......و از گذر زمان لذت ببری...........از جسمم فاصله میگیری ولی رشته اتصال تو به قلبم هیچگاه نازک نخواهد شد پس منتظر میمانیم برای رسیدن به این لحظات ...
4 آذر 1390