کارن عزیز ماکارن عزیز ما، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

عشق مامان و بابا

دومین ویزیت دکنر

سلام سلام تربچه مامان خوبی قربونت برم   امروز صبح بابا حمید منو گذاشت خونه مامان پروانه چون امروز وقت دکتر دارم مامانی هم برای ناهار هوس کله جوش کرد از اون جایی که عاشق کشکم مامان پروانه برام درست کرد و انقدر خوردم که نزدیک بود بترکم.........اخ که چقدر خوشمزه بود مگه نه مامانی بعد ازظهرم حاضر شدم و با خاله مارال رفتیم دکتر ......چقدر سر خانم دکتر شلوغه حالا خوبه ساعت ۶:۱۵ وقت داشتیم ولی ساعت ۶:۴۵ رفتیم تو و بعد از کلی سوال و جواب خانم دکتر وزن و فشار خونم رو گرفت .....این ماه یک کیلو اضافه کرده بودم و شدم ۶۱ ولی فشارم یکم بالا بود ۱۴و خانم دکتر گفت که باید نمکم رو کم کنم بعد هم خواست صدای قلبتو با اکو بهمون نشون بده که بعد از معای...
10 مرداد 1390

اتفاقات در هفته دهم

سلام عشق مامان امروز ۱۰ هفته ای شدی عزیزم قربونت برم که داری تند تند بزرگ میشی     هفته۱۰ بارداری(کودک شما چگونه تغییر می کند؟) كودك شما ديگر يك رويان كوچك نيست! هرچند او بزرگتر از يك خرما نيست، يعني طول بدن او از فرق سر تا انتهاي بدن تنها در حدود 2.5 سانتي متر يا كمي بيشتر است و كمتر از 8 گرم وزن دارد، اما بحراني ترين مرحله رشد خود را پشت سر گذاشته است. اكنون مرحله موسوم به دوره جنيني آغاز شده است، كه در اين مرحله، بافتها و اندامهاي بدن او به سرعت رشد كرده و كامل مي شوند. اكنون اندامهاي حياتي او شامل كبد، كليه، روده ها، مغز و ريه ها در محل خود قرار داشته و در حال آغاز كردن فعاليت خود هستند؛ هر چند اين اندامها در ادامه دور...
8 مرداد 1390

ساختن تیکر بارداری

سلام نفسمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم   امروز تیکر ساختم یکی برای خودم یکی هم برای شما.....دوست داری عزیز مامان   این تیکر شما:   اینم تیکر مامان:         ...
1 مرداد 1390

اتفاقات در هفته نهم

عشق مامان امروز وارد هفته نهم شدی     هفته 9 بارداری(کودک شما چگونه تغییر می کند؟) اكنون اندازه كودك شما در حدود 2.5 سانتي متر (حدود اندازه يك دانه انگور) است و وزن او در حدود چند گرم است، اما از آنجا كه ساختار فيزيكي بدن او شكل گرفته است، آمادگي آن را دارد كه به سرعت وزن اضافه كند. او هر روز به يك انسان كامل شبيه تر مي شود. دنبالچه جنيني او كاملا از بين رفته است و اجزاء بدن او (شامل اندامها، ماهيچه ها و اعصاب) آرام آرام شروع به كار خواهند كرد. پلكهاي او در حالت بسته قرار دارند و تا قبل از هفته بيست و هفتم باز نخواهند شد. او هم اكنون نرمه گوش دارد و در آخر اين هفته، بخشهاي داخلي گوش او كامل خواهند شد. لب بالايي او نيز كامل...
1 مرداد 1390

خدای من و تو

  توی همین مدت کوتاهی که با من و در من هستی انقدر دوستت دارم که خیال میکنم از اوله بودنم با من بودی....... نمیدونم تو هم منو همینقدر دوست داری یا نه اما این روزا کارم دعا کردن به درگاه خداییه که تو رو از لطف اون دارم و چشم امیدم به خودشه برای اینکه تو رو صحیح و سالم برام نگه داره. خدای من و تو انقدر مهربونه که وقتی ببینه من و تو از ته دل دعا می کنیم با هم بمونیم حرفمونو رد نمی کنه.... دستای کوچولوتو به طرفش دراز کن و خودت بخواه که تو رو برام نگه داره ...
1 مرداد 1390

رفتم پیش دکتری که منو به دنیا اورده بود

سلام عشق مامان خوبی عزیز دلم...........بذار یه بوس گنده بکنمتتتتتتتتتتت   امروز مامان وقت دکتر داشت ...دکتری که ۲۸ سال پیش مامان مریم رو به دنیا اورد......دیروز بابا حمید رفت شمال چون عروسی دوستش بود برای همین من بامامان پروانه ساعت ۳ رفتیم بیمارستان مهر پیش اقای دکتر همتی .....کلی برای مامان پروانه تجدید خاطر شده بود اخه من تو بیمارستان مهر بدنیا اومدم.....حدود ده دقیقه ای نشستیم تا نوبتمون شد وقتی رفتیم تو با یه اقای خوش اخلاق و باکلاس روبرو شدم نمیدونی مامانی مهربونی تو صورتش موج میزد ......بعد از کلی سوال کردن و انجام دادن کلی معادلات ریاضی گفت که نی نی ۷/۱۲/۱۳۹۰ به صورت طبیعی به دنیا میاد ولی از اونجایی که گفت من رحمم (جایی که ...
29 تير 1390

اتفاقات در هفته هشتم

قربونت برم الهی عزیزم داری بزرگ میشی امروز وارد هفته هشتم شدی مبارکه     هفته 8 بارداری(کودک شما چگونه تغییر می کند؟) اكنون اندازه كودك شما حدود 1.6 سانتي متر (در حدود اندازه يك لوبيا قرمز) است. او مرتبا حركت مي كند و تغيير مكان مي دهد، هر چند شما تا چند هفته ديگر هم نمي توانيد حركتهاي او را در داخل رحم خود حس كنيد. دنبالچه جنيني او در حال ناپديد شدن است و پلكهاي او تقريبا به طور كامل چشمهايش را مي پوشانند. هرچند هنوز هم پرده نازكي بين انگشتهاي پا و دست او وجود دارد، اما اين انگشتها در حال بزرگ شدن هستند. بازوهاي او بزرگتر شده اند و دستهاي او از مچ خم شده و به طرف قلبش قرار گرفته اند. مفصل زانوهاي او شكل گرفته اند و احتمال...
25 تير 1390

برای اولین بار رفتیم خیابان بهار

سلام عزیز مامان خوبی قربونت برم جات راحته الهی شکر تو خوب باشی منم خوبم   امروز با بابا حمید و خاله مارال و عمو امیر رفتیم خیابون بهار تا یکم وسایل برای نینیمون قیمت کنیم اخ که چقدر دلم اب شد برای اون وسایلا همه کوچولو-بامزه بودن مثل خودت ولی مامانی نتونستیم چیزی برات بخریم   چون نمیدونیم که دخملی یا پسمل تا وقتی هم معلوم نشه چیزی نمیگیرم البته یه چیزایی مامان پروانه برات خرده که هم به دختر میخوره هم به پسر........   بعد هم مامانی هوس مرغ بریون کرد و بابا حمید براش گرفت و رفتیم خونه مامان پروانه.......بعد از ظهر هم هوس سالاد الویه کردم و با مامان پروانه و باباممد درست کردیم و ساعت ۸ با خاله خودم و مامان بزرگمو ...
24 تير 1390

اولین ازمایش

سلام عشق مامان ......   امروز صبح با بابایی رفتیم ازمایشگاه تا اولین ازمایشم رو انجام بدم.....مامانی یه چیزی بگم بهم نخندیا مامان برای اولین بار بود که ازمایش خون میداد...... .وقتی رفتم تو خانم دکتر اومد و کلی ازم خون گرفت یه کوچولو هم درد داشت ولی عیبی نداره به خاطر تو بدترین دردا رو هم تحمل میکنم عزیز دلم..... ازمایشگاه پایین شرکت بابا حمید بود و وقتی متصدیای اونجا فهمیدن که من همسر بابا حمیدم دورم جمع شدن و کلی ازم درباره تو سوال کردن که چند وقتشه و.... و قرار شد که جواب ازمایشمو اول مرداد حاضر کنن از اونجا هم رفتم خونه مامان پروانه و تا شب اونجا بودم ...
23 تير 1390